Adore you<3(Part⁴)
پارت 4
کوک در اتاق رو بست و به سمت الیا رفت و پرسید :این اتاق مال کیه؟
الیا : این اتاق ... اها خانم کیم ا. ت «
کوک: کسی داخل اتاق نیست میدونی کجاس؟
الیا : بله یکی دو دقیقه پیش از اتاق خارج شدن و به من اطلاع دادن میرن اشپزخونه.
کوک: ممنونم میتونی به کارت برسی
الیا:( تعظیم)
کوک به سمت اشپز خونه رفت و ا. ت رو دید که داره برای خودش قهوه میریزه.
ا. ت ویو
واقعا خسته بودم از صبح که اومدم شرکت دارم کار میکنم خسته کننده بود خیلی
تصمیم گرفتم که برم و قهوه بخورم
خیلی قهوه داغ بود و با سر انگشتام گرفتم ماگمو که با چیزی که دیدم خیلی شکه شدم
ا. ت :اقای ... جئون
کوک: ا. ت ( لبخند محو )
میدونستین که پروند ت کامل نیس و اگه اینطور ادامه پیدا کنه و از کمپانی های مختلف بیان و بررسی کنن شرکت دچار افت میشه؟
ا. ت با تعجب به چهره دختر کش کوک خیره شده بود ولی به روی خودش نیاورد و عذر خواهی کرد و پرونده رو از کوک گرفت و تعظیم کرد و گفت تکرار نمیشه
کوک با چهره ای عصبی از کنار ا. ت رد شد و از اشپزخونه خارج شد
ا. ت ویو
پس این اون رییس عصبی که تعریفشو میکردن؟ جالبه ...
من تا الان فقط با اقای کیم رو به رو میشدم و صحبت میکردم ولی انتظار همچین شریکی رو ازش نداشتم.
کوک در اتاق رو بست و به سمت الیا رفت و پرسید :این اتاق مال کیه؟
الیا : این اتاق ... اها خانم کیم ا. ت «
کوک: کسی داخل اتاق نیست میدونی کجاس؟
الیا : بله یکی دو دقیقه پیش از اتاق خارج شدن و به من اطلاع دادن میرن اشپزخونه.
کوک: ممنونم میتونی به کارت برسی
الیا:( تعظیم)
کوک به سمت اشپز خونه رفت و ا. ت رو دید که داره برای خودش قهوه میریزه.
ا. ت ویو
واقعا خسته بودم از صبح که اومدم شرکت دارم کار میکنم خسته کننده بود خیلی
تصمیم گرفتم که برم و قهوه بخورم
خیلی قهوه داغ بود و با سر انگشتام گرفتم ماگمو که با چیزی که دیدم خیلی شکه شدم
ا. ت :اقای ... جئون
کوک: ا. ت ( لبخند محو )
میدونستین که پروند ت کامل نیس و اگه اینطور ادامه پیدا کنه و از کمپانی های مختلف بیان و بررسی کنن شرکت دچار افت میشه؟
ا. ت با تعجب به چهره دختر کش کوک خیره شده بود ولی به روی خودش نیاورد و عذر خواهی کرد و پرونده رو از کوک گرفت و تعظیم کرد و گفت تکرار نمیشه
کوک با چهره ای عصبی از کنار ا. ت رد شد و از اشپزخونه خارج شد
ا. ت ویو
پس این اون رییس عصبی که تعریفشو میکردن؟ جالبه ...
من تا الان فقط با اقای کیم رو به رو میشدم و صحبت میکردم ولی انتظار همچین شریکی رو ازش نداشتم.
۱۳.۳k
۰۲ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.